پاییز ای زیبا ترین فصل سال . . . دوستت دارم تو را به خاطر برگ ریزانت و انگار که تو را فصل عشق می دانم . . .
پاییز ای زیبا ترین فصل سال . . . دوستت دارم تو را به خاطر برگ ریزانت و انگار که تو را فصل عشق می دانم . . .
وقتی بغضم شکسته شد ونفس هایم غرق شد فقط سکوت بامن بود
گاه گاهی که تنم خسته از لحظه ها به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد
وشب هایی که بالشم خیس می شد از اشک شبانه حسرت... فقط سکوت بامن بود
به اندازه تمام غنچه های سبز نوروزی
به اندازه گرمی لاله های سرخ تابستونی
به اندازه تمام برگهای زرد درختان پائیزی
به اندازه سفیدی برفهای سرد زمستونی
سبز و سرخ ، زرد و سفید
به اندازه چهار فصل وجود زندگی
بی نهایت ، جاودانه ، همیشگی
دوستت دارم . . .
از لبانم بشنو
♥
زندگی رویا نیست
♥
زندگی زیبایی ست
♥
می توان
♥
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
♥
می توان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت
♥
می توان
♥
از میان فاصله ها را بر داشت
♥
دل من با دل تو ، از لبانم بشنو
♥
زندگی رویا نیست
♥
زندگی زیبایی ست
♥
می توان
♥
از میان فاصله ها را بر داشت
♥
دل من با دل تو
♥
هر دو بیزار از این فاصله هاست
در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی
عشق من در آیینه ای است که هر روز در آن می نگری
چشمان تو قبله عشق من است
من به آن می نگرم و زیر سایه بان ابروهایت به خواب میروم
خوابی عمیق به عمق اقیانوس
در مهربانی لبهایت خنده می روید
در خمار چشمانت عشق غنچه ترد لبانت را چشیدم
و بوییدم گل بلورین تو را تا اعماق وجودم
با جمله جاری میشوم احساسم در کالبدی سپید
خدایـــــــــــا... این دلتنگی های ما را هیچ بارانی ارام نمیکند... فکری کن اشک ما طعنه میزند ب باران رحمتت!!!
به من تکیه کن
♥
من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن نهی
♥
تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی
♥
تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم ، دستی می کنم تا چهره و موهایت را
♥
نوازش کند
♥
تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر آن به خواب روی
♥
خود را ، تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از ،ن بیاشامی
♥
از آن بر گیری ، هر چه بخواهی از آن بسازی ، هر گونه بخواهی باشم
♥
از این لحظه مرا داشته باش
♥
دوستدارم عشق من
آهسته و بی سرو صدا
♥
تند تند و پر هیجان
♥
هرجوری که دلت خواست
♥
فدای سرت
♥
دیگر چه فرقی می کند ؟
♥
وقتی هزار بار بند خورده است این چینی ی نازک تنهـــایی من
♥
تو فقط بیـــــــا . . .
وقتی دلم بهونه بودنتو میگیره
با شنــیدن هر صدایی اشکم درمیاد
چه بـرسه تـــو صدام کنی
دلم بهونه میگیره تو آغوشـــت گم بشم
و من با چشمایه خیس خودخواهانه آرزو میکنم
همیشـــه داشـــتنه روحـــــــــو جســـمتو
اِلتِمــــــــاس مــــــــالِ دیـــــــــــروز بـــــــــود...
مـــــــــالِ وَقتــــــــــــی بــــــود کـــــــه ســـــــاده بودم
اِمـــــــروز میـــــــــخوای بــــــری؟؟؟
هیــــــــــــــــس!!!
" فَقَطــ خُــــــداحـــــــــــافِظـــ ..."
از تـــــمام دنیـــــــــا
شانــه ای مـی خواهـم برای سـرم،
و ســــری بـــــــرای شـــانــه ام . . . !
من از تو هیچی نمیخواهم...
فقط...
فقط به آن لعنتی که عاشقانه دوستت دارد بگو...
حلالم کن اگر هنوز شب ها با یاد تو میخوابم
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد
همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد
همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد
حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند
آدم باید یکی رو داشته باشه وقتی ازش آدامس بخواد
بگه فقط یه دونه داشتم که تو دهنمه
بعد ما بگیم اشکال نداره همونو بده
بعد که خواست با دست درش بیاره بگیم نهههههه دستت کثیفه با دهن
شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم
و تو...
آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود.......
آدمــه ديگه
دلش ميخواد براي يکي تــــــــک باشه
دلش ميخواد يکي فقط نــوشته هاي اون رو بــخونه
دلش ميخواد يکي فقط به اون اِس اِم اِس بِــده
دلش ميخواد يکي فقط نگَران حالِ اون بــشه
دلــش ميخــواد اون يِــکي
تــــــــــــــــــو
بـــــاشي ...
آره بارون میومد خوب یادمه
مثل آخرای قصه که آدم میره به رویا
آره بارون میومد خوب یادمه
زیر لب زمزمه کردم کی میتونه دل دیوونه رو از من بگیره؟!
اونقدر باشه که من دلو دستش بدمو چیزی نپرسم
دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش
آره بارون میومد خوب یادمه
یه غروب بود روی گونه هات دوتا قطره
که آخرش نگفتی بارونه یا اشک چشمات
اما فرقی هم نداره کار از این حرفا گذشتو دیگه قلبم سر جاش نیست
آره بارون میومد خوب یادمه
تورو با گونه ی خیس خیلی سال پیش توی خوابم دیده بودم
اونجا هم نشد بپرسم بارونه یا اشک چشمات؟!
آره بارون میومد خوب یادمه...
هــــی فلانـــــــــــــــــــــــــــــی…
عاشقـــــــانه های مــــرا بـــه خـــــودت نگیـــــر،
مخـــــاطب مــــن، معشـــــوقـــه ایــست کـــه وجـــودش را به دنیـــــایی نمیـــــدهــــم
داشــتـنــت . . .
مـثـل نم نـم بـاران و جـاده هـای شـمـال . . . .
مـثـل مـسـتـی بـعد از اولـیـن پـیـک هـای شـراب . . .
مـثـل خـواب آرام شـبهـــا. . . .
مـثــل بـــوســه هــای تــنـد تــنـد و یــــواشـکـی. . . .
مــثل آهـنـگ هـــای قـدیـمـی کـــریـس دی بــرگ . . . .
مــثـل دیــالــوگ هــای شــب یــلـدا . . . .
مــثـل آن بــغـلــی کــه عــاشق تــــوسـت . . . .
آی میــــــــــــچــســبـد ....!!!!
لـــ ــعنــت بــﮧ مـــوبـــایــــلــــ ...!!
لـــــــــ ـــــــــعنـت بــﮧ اسـ امــ اســ ...!
لــــــ ـ ـ ـ ـــــــــــعنــت بــﮧ ایــــنـــتــرنــتـــ ...!!!
مـטּ خـ ــوבتــ را از نـ ـزבیــ کــ مــ ــے خــواهـــ ــــــمــ ...
تـ ـمآمـ خَستِگے هآیَتــ رآ یڪـجآ مےخرمـــ
تو فقط قـ ـولـ بـِבه
صدآے خنـבه هآیتَـــ رآ بہ ڪسے نَفـ ـُروشے...!
خوشبختی داشتن کسی است…
که بیشتر از خودش
تــــــــــو را بخواهد…
و
بیشـــتر از تــــــــو…...
هیـــــــــــچ نخواهد..
و
تــــــــــو ...
برایش تـــــــمام زندگی باشی ...
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺎﯼ ﻟﺒﺎﺱ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﮑﻦ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ بيشتر شبيه ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺎﺩﯼ ﻟﺒﺎﺱ ﺯﻧانه!! اينجا ايران است جايي كه تمام مناسبتها را ثبت كردن اما مناسبت پادشاهمان را ثبت نكردن"""" ﺎينجا ايران است جاي كه اعتمادهاي گذشته جايش را به بي اعتمادي هاي مطلق داده!!!!! اينجا ايران است جايي كه دختران را به بالاترين قيمتها به پسران براي ازدواج ميفروشند!!!! اينجا ايران است جايي كه دختران براي داشتن حس قشنگ و مقدس عشق راضي به عرصه گذاشتن تن و نجابت خود ميشوند واخر سر تنهايي را دريافت ميكنن!!! اينجا ايران است حاجي 4بار رفته حج اما كودك همسايه اش از گرسنگي صبح فردايش را نديده است!!! اينجا ايران است جايي كه ازدواجش در قعر جدول است و طلاقش در صدر جدول!!!ا اينجا ايران است مردانش نا اميدانه تر از مردان جهانند!!!! اينجا ايران است كه پشت دوستت دارم ها برچسب تاريخ انقضا دارد!!!! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺁﻣﺎﺭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﮐﺮﺩﻩايش در صدر بيكاران جهان است!!!! اري اينجا ايران است 100%اسلامي: ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻣﺘﺮﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ميمالند تا ارضاءشوند ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ پيرمرد ارام پشت ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ پاهاﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸد همان جايي كه ادمهايش در هنگام هم اغوشي با شريكش فكر هم اغوشي با نفر بعدي را در سر ميپندارد!!!!!! اري اينجا سرزمين مهد و عاطفه هاس خوشبحالت كوروش نيستي كه ببيني چه كردن با خاك و سرزميني كه برايش مردانه جنگيدي و تن دادي!!!! اگر آريايي هستي کپی كن تا همه قصه جوانمردي را پاس بدارن انگونه كه كوروش پاس داشت نه اينگونه!!!!